محمدهانیمحمدهانی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 38 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
مامان معصومهمامان معصومه، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره
سالگرد عقد ماسالگرد عقد ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

محمدهانی جون

عاشقتم

سلام امسال از پیش دبستانی محمدهانی جونم خیلی راضی ام با اینکه اول ساله و هنوز کارای اصلی رو شروع نکردن اما همین که تلویزیون تو پیش دبستانی جایگاهی نداره و سالن بازی هفته ای یکباره یعنی دارن وقت میگذارن برای بچه ها و من واقعا خوشحالم... البته کلا شخصیت من اینطوریه که هیچ وقت کار و زحمت کسی رو زیر سوال نمیبرم و حتی اگه اون کار کم باشه خودمو مدیون میدونم و شاکرم و خیلی هم بابت این اخلاقم آسیب دیدم اما بازم دوست ندارم کار کسی که برای من زحمت کشیده هرچند کوچک بی منت بمونه.از جلسات اول سالشون هم مشخصه که خانم شبیهی اهل کاره و علاقه داره به شغلش.مخصوصا اینکه برای هر کلاس اضافه ای که بخواد ثبت نام کنه یا مشاوره میده یا اگه علمشو نداره مهمان دعوت می ...
27 مهر 1397

لحظه های ناب با آقا محمدهانی

روزی هنگامی که فرزندانمان بزرگ شوند ، فضای منزل مان خالی از نقاشی های کودکانه خواهدشد ؛ دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه، وجودنخواهد داشت.روزی هنگامی که فرزندانمان بزرگ شوند دیگر اثری از هسته های میوه ها در زیر تخت ها وجود نخواهدداشت. درآن روز می توانيم برای خود غذاهای بخارپز یا پیاز سرخ شده به جای ساندویچ هات داگ یا همبرگر درست کنیم .می توانیم زیر نور شمع غذا بخوریم بدون آنکه نگران دعوای فرزندان مان برای فوت کردن شمع ها باشیم . روزی هنگامی که فرزندانمان بزرگ شوند زندگی مان متفاوت خواهد شد. آنها آشیانه مان را تر...
13 مهر 1397

پیش دبستانی

سلام محمدهانی مهربونم .باز آمد بوی ماه مدرسه امسال میری پیش دبستانی ۲ و خودتم خیلی خوشحالی و با اینکه سال قبل برای رفتن به پیش ۱ بهونه می آوردی و کمتر هم میرفتی امسال خیلی مشتاقی... شاید بخاطر تغییر محیطش و المان پیش دبستانیته که شما رو راغب کرده...دو هفته پیش یه ویروس بد اومد و شما مریض شدی و تبی کردی که تا حالا این نوع تب رو نداشتی یعنی دقیقا ۳ روز و دو شب تبت قطع نمیشد و با استامینوفن و ایبوپروفن کنترلش کردیم تا خوب شدی.دو شبی هم که تب داشتی بابامهدی جون شیفت بودن و من خونه مامان جون اینا موندم و اونا تا صبح کمکم کردن که تبت بالا نره...حتی من شب دوم خواستم برم خونه که مامان جون اینا استراحت کنن که مامان جون اجازه نداد و گفت اگه ای...
3 مهر 1397
1